من ۲۴ سالمه و دوساله تقریبا تو دوران عقدم!
یکساله بصورت جدی با همسرم به مشکل خوردم
بددل و خودشیفته و شکاکه و پلی سه!
من تو این یکسال همش جنگیدم که اخلاقا و رفتاراشو درست کنه،هی قهر و اشتی های طولانی ،او دعوای شدید اولمون خودمو کشتم تیکه تیکه مردم بریم پیش مشاور اخرش به زور و فلان دوجلسه اومد دیگه نیومد
میگه من مشکلی ندارم من همیتیم ک هستم(حالا تاپیکای قبلی رو بخونید از کنترلگریاش گفتم)
توی دعوای اخرمونم دوباره خودممموووو کشتم بیا بریم پیش مشاور والل دیگ کم مونده بود التماسش کنم
هی هرچیو بهونه میکرد تو اینو کفتی به من برخورد ،هی امروز فردا....خلاصه
من تصمیممو گرفتم و. فتم پیش وکیل دیروز عصر
و وکیل گفت بهش زنگ بزنید تا بیاد پیش من
نامادریم گفت اینهمه سر مشاوره اومدن اذیت کرد نمیاد حتما اینجاهممم
خلاصه مامانم زنگش زد و گفت باشه میرم
حالا جالب اینجاست من نیم ساعت بعد دیدم وکیل با من تماس کرفته گفته زنگ زده فردا میاد😐😐😐😐
گفتم د اخهههه عوضییییی از خدات بود ارع؟؟؟!پس هی با اشک به من میگفتی همه کارام از رو دوست داشتنه و....من قلبمو بهت میدم و.....همش کشک بود
واقعااا خیلی دلم گرفت😔😔😔💔