دیشب تاپیک زده بودم نشد حرف بزنیم یهو بستن
لطفا بهم مشورت بدین چیکار کنم
بعد مدت ها با یکی رفتم تو رابطه یکسال با هم بودیم خیلی خوب بودیم خیلیی خودمو بیشتر دوس داشتم با اینکه بی پول بود هیچی نداشت چون سنش کم بود دانشجو بودیم هردو
نه ماشین داشت ن کار نه سربازی از پس خرج خودش برنمیومد از طرفی خانوادش مریض بودن و باهام یک ماهه پیش کات کرد و برگشت پیش خانوادش
با خانواده من اختلاف طبقاتی داشتیم و حس میکنم از این نظر خیلی فشار روش بود
من همیشه سعی میکردم هیچی ازش درخواست نکنم یعنی هیچی حتی بعضی اوقات بهش پول هم میدادم یواشکی
یا حتی پول اسنپ
ولی یجایی کم اورد گفت اینجوری تو خوشبخت نمیشی منم چن سال کار کنم شاید بازم نتونم و تو منتظر من بمونی و شرمندت شم
میدیدم بغض کرده اونم ناراحته ولی از تصمیمش کوتاه نمیومد گفت میخام دانشگاه رو ول کنم
هرچقدر گفتم نباید اینجوری فکر کنیم زندگی همینه ادم نمیدونه فرداش چ شکلیه اینجوری ک همه باید بشینن تو خونه هیچکاری نکنن
هرچقدر اصرار کردم تصمیمشو گرفته بود خیلی گریه کردم خیلی
حتی بهش گفتم برات صبر میکنم ازدواج نمیکنم
ولی دانشکاه رو ول کرد همه رو سفید داد و برگشت پیش خانوادش ک به اونا برسه
منم الان نمیتونم با خودم کنار بیام با هرچیز یادش میوفتم با اهنگ مازنی یا رژ زدن با قهوه با ماشین افرود
هی میخام بهش پیام بدم باز میگم نه دختر تو تلاشتو کردی