اولشه من یکساله عقدم اوایل خودمو جر میدادم نرم کم برم الان ده روز یبار به زور دعوتم کنن
یبا ر توقعی که ازت دارنو انجام نده متوجه میشی چی می گم نمیزارن پای لطفت میزارن پای وظیفت
من مادرشوهرم فوت کرده بودن ما هم چون راه دور بودیم و من شاغل بودم زیاد به خونه پدرشوهرم رفت و امد نداشتم
مادر شوهر شما ذوق عروس داشتن و داره به همین خاطر اصرار میکنه زود به زود بهش سر بزنه اما بهتر هفته ای یه روز یا نهایت دو روز پنج شنبه و جمعه بری پیشش اگه اصرار کرد بگو کاردارم یا کلاس میرم تو هم سعی کن سرت و گرم کنی و از اوقات فراغتت استفاده کنی
نمیدونم اخه واقعا انگار از قصده همینجور میشینه نگاه میکنه بعد خیلیم لفظ قلم حرف میزنه انگار که چی....
البته اون اوایل بهش هیچی نمیگفتم چون با خودم‌میگفتم شاید هنوز احساس خجالت داره ولی دیگه کمکم باید کار میکرد دیگه هی بیاد بشینه میوه بیارن براش سفره بندازن عین پرنسسا بقیه کلفتش باشن ....
اشتباه منم مثل تو رودروایسی داشتم میرفتم بعد فهمیدم برام برنامه دارن مسئولیت مادرشون کلا میخواستن بندازن گردن من بااینک بچه دیگم داشتن
دوتا کلاس ثبت نام کن دقیقا یکی روزهای فرد یکی روزهای زوج
یا یه تایمی رو با دوستات باش یه وقتا بگو وقت آرایشگاه دارم به وقتا بگو خالم یا مامان بزرگم یا... دعوت کردن ایشالا یه روز دیگه خدمت میرسم. آرایشگاه نری از حالا بعدا هم نمیتونی بری داستان میشه برات
ادب و احترام رو رعایت کن ولی صمیمی نباش هر کاری کنی آخرش فامیل شوهرن. وقتی میری لباس رسمی بپوش. از خودت خانوادت هیچ اطلاعاتی نده. زیادی تعریف نکن.
کم کم کمش کن
به بهونه های مختلف
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
