واقعا دارم میگم اینا حرفای ته قلبمه میخوام اینجا بنویسمشون که اگه مردم حرفام جای مونده باشن
اولش بگم که واقعا ادم ناشکری نیستم و بازهم میگم خدایا شکرت
از بچه گیم همیشه حسرت داشتن لباس خوب به دلم مونده حتی لباس نداشتم چه برسه به بد بودنش
خیلی وقتا دلم کاردستی یا کلاس هنری میخواست ولی پول نداشتم شرکت کنم دلم پر میزد برای داشتن یه دفتر فنری
حسرت داشتن چکمه تو بچگیم مونده به دلم
هیچ وقت حامی نداشتم همیشه تو دعوا های بچیگم با دوستام پشتم خالی بود کسی نبود ازم دفاع کنه با این که واقعا حق با من بود
اعتیاد پدرمو دیدم خیانتشو دیدم تجاوز رو تجربه کردم و تا الان هم کسی خبر نداره و چندبار فکر کنم تو سایت فقط لو دادم
با این که خیلی تلاش میکردم ولی حتی یکسال هم جزو شاگرد اولا نبودم
همه منو خنگ ختاب میکنن حتی خانوادم و نزدیکام
تاحالا تو زندگیم کسی ازم تعریف نکرده یا از من خوشش نیومده حتی بوه های خیلی کوچلو هم از من فرارین و پیشم نمیان
هیچ وقت کسی دوستم نداشته هیچ وقت
حتی کسی بغلم هم نکرده
قیافم خوب نیست با این که قدم بلنده و پوستم سفیده اما به شدت لاغرم و چشام ریزه و مشکل اسخوان بندی صورت دارم پاهام شبیه پاهای اردکه
تا حالا هرچیزی از خدا خواستم و اروز کردم بهم نداده یه مدته دیگه زندگی نمیکنم فقط نفس میکشم
خیلی حسرت تو دلمه خیلی زیاد
بزرگ ترین حسرت زندگیم چیزیه که چهارسال بیشتره دارم براش تلاش میکنم ولی نتیجه نمیده دیگه واقعا خسته شدم
کشش ندارم واقعا خستم
هرچی هم دعا میکنم فایده نداره انگار خدا مونو نمیبینه
خیلی خسته ام و به معنای واقعی بریدم