دوستان من یه اکس دارم خیلی خیلی ادم خوبیه .یعنی انقدر که کاری و مودب و سرسنگینه هر بار بهش فکر میکنم عاشقش میشم .این اقا یک سال و نیم پیش باهاش بحثم شد ...سر اینکه ایشون یه رفیق دختر داشتن که من ازش متنفررر بودم . هر بار بهش میگفتم این خیلی داره تیک میزنه باهات ...اون فکر میکرد حسودی دخترونس .
ولی یه شب یه شات ازش فرستاد که دیگه گفتم نمیخوای اینو جمعش کنی خیلی داره نازتو میکشه ها .اونم از حساسیت هام خسته شد گفت تو که بهم اعتماد نداری بیا تمومش کنیم .
فردای همون روز بهم پیام داد حرف تو درست بود انگار دخترا میفهمن تو دل هم چه خبره . بهم پیشنهاد داد و من ردش کرد شات از همه چی هم برام فرستاد ...ولی باز ناراحت بود که بهش احساس بی اعتمادی دست داده گفت اما دیگه تموم شده همه چی شروعش نکنیم بهتره .بهم اعتماد نداری و این حرفا روز و شب برامون نمیزاره .
منم اون وسطا چون واقعا دلخور بودم ازش بهش گفتم تو خیلی بی غیرتی ... و ایشونم واقعا اینجوری نیست خیلی بینهایت بهم احترام میزاشت نمیدونم چی شد اون لحظه اینو گفتم .
بعد از اون جریان دیگه اصلاااا دوسم نداشت .
ازش خبر دارم خیلی در حال پیشرفته کلا ایشالا همیشه موفق باشه .
ولی من چون خیلی دوسش داشتم دلم نمیاد به کسی دیگه فکر کنم. الان یه مرض افتاده توم و دارم به شماره ایش که بلاکم کرده اس ام اس میدم ... میدونم نمیخونه میدونم تنظیماتشو جوری گذاشته که بلاک شده ها برای نوتیفم نیاد ...
ولی اینکه شماره این ادمه خیلی حالمو بهتر میکنه . اینکه به اون دارم پیام میدم باعث میشه مغزم بهتر کار کنه چون همیشه تو مشکلاتم بهترین راه حل های روی زمینو بهم میداد ...
بفهمه عصبانی میشه میدونم ...همیشه بهم میگفت تو بدترین شرایطم غرورتو حفظ کن ...
ولی نمیدونم وابستگی عجیبی پیدا کردم به اس ام اس دادن بهش توی شرایطی که لازمه بهتر و با تمرکز تر فکر کنم .
چیکار کنم یکم دعوام کنین بهم بر بخوره نرم دیگه