پشیمونی شاگردام توی سبک زندگی ام تاثیر گذاشته. من معلم زبان انگلیسی هستم. ۲۳ سالمه و آنلاین زبان درس می دم.
با اینکه بچه هارو دوست دارم، سر و کله زدن باهاشون رو دوست ندارم و از همون سه سال پیش که تدریس آنلاین رو شروع کردم، هدفم رو افراد بالای هجده قرار دادم.
بیشتر شاگردام هم مردایی هستن که ازم بزرگ ترن و تک و توک بین شون زن هم پیدا می شه. سن سون حدودا از سی ساله تا پنجاه ساله هست.
همشون می گن زبان رو از خیلی ساله می خوان شروع کنن ولی عقب می اندازن.
مثلا بیست سالشون بوده و حس می کردن دیگه دیر شده، بعد توی بیست و پنج سالگی به خودشون فحش می دادن که چرا همون بیست سالگی شروع نکردن. ولی این قضیه دوباره توی سی سالگی و بالاتر تکرار می شده.
سوال من اینه: چرا همش حس می کنیم دیر شده؟ و چرا وقتی یه بار اون حس پشیمونی بهمون دست می ده دوباره عقبش می اندازیم و دوباره پشیمون می شیم؟
من خودمم به سری از این پشیمونی هارو داشتم، و وقتی این حالت شاگردام رو دیدم، دیگه چند ماهی می شه که دلم نمی خواد هیچ چیز رو عقب بندازم. دلم می خواد هر کاری که حس می کنم دیر شده و باید زودتر شروع می کردم رو با هر جون کندی هست انجام بدم. البته به خاطر اوضاع جنگ، کارام مختل شد، ولی هنوز توی مسیرم.
تا حالا شما هم از این مدل حلقه های پشیمونی رو تجربه کردید؟ یه جور دور باطل که بهتون حس ناکافی بودن برای شروع می ده، پنج سال می گذره و حس می کنید پنج سال قبل تون برای شروع بهتر بود، و به همین ترتیب تا آخر؟
اگر تجربه مشابه ای دارید دوست دارم باهام در میون بزارید❤️