دوسال پیش تبخال گرفتم الانم دوباره شروع شده بهش گفتم اصلا درک از مریضی نداره یا یه حرف دلگرم کننده بزنه احساسم بهش دوست نداشتنه و ازش دورتر و دورتر میشم
تو این جنگ دنبال ناز کردنی
من سر همین قضیه (یکیش این بود)
جداشدم....
من بچه هام سقط شدن حتی به کارتم پول نزد
۲۰ روز خونه مامانم بودم نیومد
دکتر نیومد باهام
خوب میترسه اونم مریض بشه
آبجی قبول کن که زندگی خیلی سخت شده ، و دیگه رنگ بوی عاشقانه رو ندارع
واسه خیلیا اینجورین
پوف من مجردم درکی ندارم مامان منم ۲۱ ساله عروسی کرده دیشب درد میکرده یجاش بابام گرفته خابیده امروز همش دعوا راه انداخت ک تو بی احساسی
اه ۲۰ سال زندگیو زهر کرد برامن از اول زندگی بابام همین بود خب مگه مجبور کردن از این مرد بچه بیاره
برو خدارو شکر کن تبخال بوده داری سخت میگیری من داشتم توی خیابون درد زایمان میکشیدم نرفت یک ماشین بگیره بیاد در خونه با مامانم رفتم اون ور خیابون ماشین گرفتیم رفتیم بیمارستان این هاروگفتم نکه بگم حق نداری ببین بدتر از بدم هست
حق داری عزیزم
تبخال تناسلی منظورمه تبخال دهن نه روزایی مثل شما هم داشتم سر زایمان اولم که ...خسیس بودن سه بحث اینکه هیچ احساسی نداشته باشه یچیز.مامانم مجرد که بودم خیلی نازمونو میکشید محبت میکرد موقع درد پریودی ولی الان خیلی برام سخته که نوازش و محبت نمیبینم
ای وای من حقم داری اینطورری ک گفتی خدا مامانتو حفظ کنه حداقل خوبه از اون محبت دیدی من ک نه پدری دیدم از نورادیم زیر دست پدر ناتنی بزرگ شودم مامانم ک از صدتا مادر ناتنی بدتر بود از بس فرق و دوچشمی بین منو خواهر و برادرهام گذاشت امدم از این شرایط فرار کنم دست یک آدم نامرد دو رو بی محبت خسیس و بی عاطفه و سرد افتادم شرایطمو برای دشمنم نمیخوام امیدوارم انشالله مشکلاتت حل بشه
عزیزم پوست دخترت خوب شد؟ لطفا جواب بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
