داییم امروز اومد، عرپسی دعوت بود. گفت خیلی عروسی خوب و ساده و دوست داشتنی ای بوده تا وقتی که توی قسمت مردونه مشروبات الکلی و اینا سرو میشه
انگار چند نفرم بودن تو این عروسی که یکم باهم کدورت داشتن، پس اینا میخورن و مست میشن و شروع میکنن فحاشی و خلاصه به جاهای باریک کشیده میشه و دعوای خون الودی میشه و بشقاب هارو میشکونن و.....
کاری که توی فامیل ما تقریبا بی سابقه بوده😑
به هر حال این میشه که حسابی وضعیت بیخ پیدا میکنه و عروسی کوفت همه میشه... میگه اخر مجلس داماد انقدر گیج و عصبی شده بوده همینجوری داشته میرفته که فیلمبردار بهش میگه عروستو نبردی کجا میری😐
انقدررر دلم سوخت براشون. طفلکا شب قشنگ زندگیشون کوفتشون شد
الهی بگردم