دو ساله رفته بودن هم خودش هم همسرش البته بچه نداشتند و خب هر دو 40 ساله بودند خودش 40 همسرش 45
یه ماشین خارجی داشتند فروخته بودند 2 تومن و یه مقدار پول پیش خونشون بود در حد 700 تومن میگفت
و یک مقدار هم خورده ریز داشتن هی فروختن
الان برگشته خیلی افسرده و پشیمون نظرشم این بود برای کسی که اینجا میتونه زندگی متوسط رو به خوب داشته باشه همینجا بمونه بهتره برای کسی که خیلی ضعیفه شاید رفتن خوب باشه ...از 5 صبح تا 9 شب کار میکرده و اجاره خونه خیلی گرون البته اینها ونکوور بودند
الان باید همه چیزو از صفر شروع کنه و خیلی افسرده هست با هیچکس حرف نمیزنه حتی زن داییم ما رو امروز ناهار دعوت کرده بود نرفتم گفتم نیاز به تنهایی داره و ..تا خودشو پیدا کنه
میگفت برای کسی که تو 20 سالگی میره و یا دانشجو هست خوبه چون فرصت ساختن داره و با ویزای دانشجویی خوبه بره ..ولی برای خودش تو سن 40 بدترین تصمیم بوده