بچه ها باور کنید من و خواهرم با هم توی یا خونه بزرگ شدیم
تو خونه پدرمم هم رستوارن زیاد رفتم و غذای بیرون زیاد خوردم هم مسافرت زیاد رفتم
خوبم خرج کردم وضعم بد نبوده
همیشه مادرم برام لباسای خوب م خارجی میخرید
خواهرمم از من خییییلی بهتر خورده و گشته و پوشیده
همیشه گوشیش شاخ بوده
همیشه لباسش گرونترین بوده لوازم التحریر بهترین همه چیش بهترین ولی هنوزم دلش بهترین ها رو میخواد
پس نگید به بنده خدا که داره عقده گشایی میکنه میخواد چشم دربیاره
بعضیا سیس شون اینچوری میشه تقصیری هم ندارن
منم تو همون خونه بزرگ شدم ولی بعد ازدواج خیلی تغییر کردم
اما خواهرم نه
الان حاضر نیست تن به ازدواج با یه آدم معمولی بده بابامم به من گفت باهاش حرف بزن قبول کنه ازدواج کنه گفتم پدر من تا وقتی یکی نیومده که هفته ای سه بار غذا از بیرون سفارش بده و هفته ای یک بار براش کارگر بگیره من خودمد سبک نمیکنم چون اگه قبولم کنه میره برمیگرده این نمیتونه شرایطشو نداره روحیه ش اینو قبول نمیکنه
گفت مگه تو نبودی گفتم من فرق میکردم هر کسی فرق میکنه
دلم برای اسی سوخت همه پریده بودن بهش گناه داشت واقعا