هر سری بخاطر خیانت بابام باهم دعوا میکنن
بعدش یجوری کنار میان باهم باز شروع به دعوا میکنن
همش میگه من بخلطر شماها موندم شما باید منو حمایت کنید
دو روزه بخاطر دعواشون غذا نخوردم کسی نبوده غذا درست کنه منم امتحان دارم فرصت نمیکنم
الانم میگه شنبه میرم شکایتمو میکنم تنهاتون میزارم
پدر و مادرا فقط زورشون به بچه‌هاشون میرسه
ای بابا
اگه خونه از خودشون نداره کجا میخواد برن اون وقت
حق با مادرته
توم نقش هویج نداشته باش
خب حمایتش کنید
چجوری خیانتی
زن گرفته بابات ؟
بگو تنها بذار
ما رو چرا تهدید میکنین ،
وا خب باید چکار کنی ؟
بگو مشکلتون به خودتون ربط داره حتی طلاق بگیرین ما راحت تریم لاقل اعصابمون آروم میشه
الکی میگه، اگر خاطر شما براش مهم بود که علنا دعوا نمیکردن و شما رو هم قاطی نمیکردن، بهش بگو مادر من هر وقت احساس کردی باید از این زندگی بری راحت برو نگران ما هم نباش
میگه پا به پای من دعوا کنید با باباتون حرف بزنید
همه این کارا رو کردم خدا شاهده کتک هم خوردم اخه من دو بار دیگه کتک بخورم میمیرم از بس لاغر مردنی و بدبختم با بابام صحبت هم کردم حرف تو گوشش نمیره خجالت هم نمیکشه دیگه من چیکار میتونم بکنم مگه من گفتم با هم ازدواج کنید ک الان کاسه کوزه ها رو سر من میشکونن
