بچم داره ۶ ماهه میشه
اولش کولیک وحشتناک و ریفلاکس
بعد رشد کند دور سر
بعد اینکه فقط شیر مادر میخوره و شیر خشک هر کاری کردیم نخورد به من چسبیده و وزنش کمه
حالا استرس رشد و تکاملش و وزن و دور سر و نشستن و غلتیدنش به کنار
دائم به من چسبیده
خوابوندنش هم داستانه تا یه صدا هم بیاد زارت از خواب میپره
شبا هم که واسه شیر چند بار بیدار میشه
نابود شدم نابود دست تنها هستم نه خواب دارم نه استراحت
کمرم و پشتم و پام درد میکنه
خونم به هم ریخته، تند تند غذا باید درست کنم و لباسای کثیف بچه رو با دست میشورم. الان استرس غذا کمکی گرفتم که باید براش غذا هم جدا درست کنم.
موهام تو بارداری اصلا نمیریخت حالا دیگه مشت مشت میریزه کچل شدم
شکمم وحشتناک چاقه در حالیکه قبلا خیلی خوش اندام و لاغر بودم. اضافه وزن دارم حدود ۱۰ کیلو
دندونام خرابه و کسی نیست بچم رو نگه داره برم درستشون کنم. کارای فارغ اتحصیلی دانشگاهم مونده و نمیتونم برم انجام بدم.
با مادرشوهر مریضم تو یک ساختمونم و نه تنها کمکم نیست بلکه باید به اونم غذا درست کنم.
از مهر باید برم سر کار و سختی ها چند برابر میشه.
تو رو خدا بگید کی بچه یه ذره از آب و گل در میاد؟
امروز اومدم روستا خونه مادربزرگم حالم بهتر شه خیر سرم بدتر شد اصلا نخوابید همین الان رو پاهامه و پاشنه پام داره نابود میشه و هر دفعه یه صدا از بیرون میاد چشمش باز میشه از خواب میپره صدای غاز و پارس سگ همسایه و ...
اخه من کجا برم که ساکت باشه همش
تو خونه هم افسردگی گرفتم همش خونه ام.
شوهرم هم کمکم نیست و دیگه از چشمم داره میوفته.