عاشق پسر دایی بابام شدم خانوادشون دوست دارن من عروسشون بشم من اصلا تو این فازا نبودم مامانم بهم گفت موضوع رو کاش نمی گفت از اون موقع ذهنم درگیره نمیتونم بهش فکر نکنم میترسم نشه خیلی بهشون نزدیکیم بعدش من اذیت بشم🤦🏻♀️تورو خدا بگید چیکار کنم
بافکرکردن به کسی هورمون اوکسی توسین تومغزترشح میشه یعنی همون هورمون عشق بهش فکرنکن همین
یه چیزی تو ذهنت بیار الکی خوشت نیاد ازش جواب میده جدی مثلا فامیل ما مو هاش مشکیه الکی گفتم ببین زشته موهاش مشکیه ببین اخلاقش فلان تو ذهنم میگم بدم میاد ازش حسم میپره😂😭
حیف که اینجام میترسم از عشق حرف بزنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
