من یه شوهر خواهر دارم سیمش بگیر نگیر داره هرچند وقت قیافه میگیره یا از یه چیزی ناراحت میشه خلاصه یه خرده زود رنج رابطه م هم با خواهرم خوب آخر هفته مهمونی دارم حس می کنم دوباره رفته تو قیافه و میخواد خواهرم و اذیت کنه چون خواهرم جواب نداد میاد یانه حتی یادم مادرشوهرم برای پاگشا دعوتمون کرد تا لحظه آخر میگفت نمیام روز آخر نظرش برگشت اومد یه جورایی میخواد آدم و بچزونه نمیدونم چی کار کنم به خاطر دل خواهرم مهمونی و بندازم یه وقت دیگه چون میدونم دوست داره باشه
البته خودش حرفی نزده بهم ولی چون اولین مهمونی خونم فکر کنم دوست داره بیاد
اگه کنسل کنی و بفهمه که بخاطر خودش بوده شاید ناراحت بشه
این آدما میخوان خودشون خراب کنن
آخر سر میان
اگه همه رو دعوت کردی و چون خواهرم حرفی نزده کنسل نکن
چآرش بی محلی خواهرم نباید اصرار کن و برو بیاره
خواهرم پارسال عید نیومد خونه ما
ولی میرفتیم
امسال همسرم گفت نمیریم گفتم باش حق میگی و هیچ بحثی نکردم
حالا خواهرم مهمونی داره گفت تریم گفتم چرا گفت عید نیومدن
منم گفتم عید با عیدحساب میکنن ن عید با مهمونی و تمام خواهرم نباید بحث کنه
کاش اینجور آدما به سزای کارشون برسن
وای شوهر خواهر منم همین بود
اول ماها همین بودیم کلی حواسمون بهش بود سلام کنیم احترام بزاریم هر دفعه هم یه چی بهانه میکرد از شوهر خواهر خوشم نمیاد
داداشت اینا گفت
اینقدر آروم آروم بهانه آورد مغز خواهرم خورد کخ بعد 5 سال دیگه هیچ جا نمیاد الان 11 سال ازدواج کرده به خاطر بچش داره تحمل میکنه
سلام عزیزم میشه درخاست دوستیمک قبول کنید درمورد رشته مددکاری اجتمااعی شوال داشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
