2777
2789

شبی  رفتم خونه مامانم تا 9 صبر کردیم شام بخوریم زنگ زدم همسرم بیا شام یخوریم گفت رفتم سرکار
ده ونیمی زنگ زد نرفتی خونه گفتم ن بیا دنبالم گفت با یکسی بیا گفتم دختر داداشم افتاده دستش شکسته  فک کنم دارن میبرنش دکتر کسی نیس بیا خودت گفت باشه
 پدرم گفت زنکش بزن اگه نمیتونه بیاد خودم ببرمت پدرم رختخاب انداخته بود بخوابه زنگش زدم گفت الان دیکه نمیخا خودتون مسخره کدن هنوز تو خونه بود اومد پدرم اومد دم در منم غذا برداشتم تا تو خونه حرف نزد گفتم نمیخا ی غذا بخوری گفت سرتون بخوره آدم نیستن نگفتی شورم خستیه گنایه گفتم کسی نبود بیارتم(مامانم بود ولی میدونستم بگم میگه حوصله ندارم ) گفت پدرت چرا نومد خدا کنه همش تو بیمارستونا باشن حقتونه😭😭😭

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وا چه بی شخصیت و پروو،،،، 


همون جا بایذ میگفتی سر خودت رو خورد

به چه حقبی بی احترامی میمنی

خانواده خودت تو بیمارستان باشن،،،، 


وظیفه اونا نیست من رو بیارن وظیفه توعه


از الان وایسی فحش و بی احتزامی کنه عادتش میشه

وا چه بی شخصیت و پروو،،،، همون جا بایذ میگفتی سر خودت رو خوردبه چه حقبی بی احترامی میمنیخانواده خودت ...

دخترم واقعا داشت میترسید بغلم کرده بود.. ببین حس حسادت خاصی ب داداشم داره میفهمم.. واقعا باید بره روانپزشک

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mnbvgy  |  21 ساعت پیش