دو ساله باهمیم و یک سال عقد
از هم دوریم اون تهران و من یه جای دیگه که شش ساعت راهه
🫠هفته پیش پیشم بود اومد شهرمون
این هفته از چهارشنبه تا شنبه قراره برن باغ شون که سه ساعت با تهران فاصله س
باغ پدر بزرگ شونه برا همه شونه خونه عمه ش پسر عموش همه عروسا همه هستن همه
فقط من نیستم
دلم خیلی گرفته دوست ندارم بدون من جایی بره واقعا😭دوست داشتم بگه بدون تو جایی نمیرم
اه اعصابم خورده
میره بهش خوش میگذره خوش بحالش
اینم بگم من نمیتونم برم چون امتحان دارم دانشگاه هفته آینده دوشنبه دیگ تمومه
یه چند سری مثلا رفتیم جایی به پسر عمه ش گفتیم بیان اونام عقدن ولی دختره کرجه و پسره تهران
پسر عمه ش میگفت زنم نیست نمیام موقعی بریم که اونم باشه
خسته م از همه چی همه کس
الان قراره خانواده خودشو ببره