نتونستیم بریم
بچه اش زردی داشت تو بیمارستان بود من گفتم اون تا بچه خوب بشه خودش خوب بشه بعد مهمونی میگره یعنی هفته بعد عید غدیر میشه
ما راهمون دوره پنجشنبه رفتیم مسافرت عصرش زنگ زد گفت فردا شب بیاین شوهرم هم گفت نمی تونم کار دارم نگفتیم مسافرتیم
🙈
بعد حالا قرار شد عید غدیر بریم فکر نمی کردیم به این زودی سر 10 روز مهمونی بده
حالا چیکار کنم فکر کنم مادرشوهرم سرم غر بزنه چرا نیومدی
خودشم بگم اصلا خونه من نیومده هم بچه دار شدم نیومد هم خونه عوض کروم نیومد هم پدرشوهرم فوت کرد نیومده خونه ام