مادرشوهرم میگ مغازه نزن بشین توخونه بدوز منم گفتم توباشی میزاری عروست بره خونه کسی لباس ببره تاوقتی خیاط تو بیرون هس ؟؟
برگشته میگه همسایه ها میگن اخه احتمالا لباسای ما سخته بلد نیس ببریم بدوزه منم گفتم نه قضیه این حرفها نیس طرف حسوده بعدم مگه من رفتم هزینه کردم چشممو بدوزم تا دوتا پیرزن برامن لباس بیارن اینم بگم کل همسایه هامون برای من لباس اورده بجز فامیلا اوناییکه باهم نسبت فامیلی داریم نمیارن چند تا پیرزن هم تو روم گفتن ما ازمادرشوهرت میترسیم لباس بیاریم برات پسفردا یه چیزی بهمون میگه چون خود مادرشوهرت برات نمیاره میترسیم به ماهم چیزی بگه