الان دوماه گذشته و حالم اصلا خوب نیست.
حس میکنم روز به روز دارم نسبت بهش بی حس تر میشم.
جونمو براش میدادم ولی به جایی رسیدم که گاهی وقتا میگم کاش نداشتمش اصلا.
برام شده مثل درد بی درمون
افسرده عصبی داغون
ایکاش بهم خیانت میکرد
من هیچوقت حالم خوب نمیشه هروقت یاد خیانتاش میوفتم ب شدت عصبانی میشم و دلم میخواد همون لحظه بکشمش
منم بد بودم تراپیست آرومترم کرده ولی خب میبینمش خیلی عصبی میشم کاش بمیره هیچوقت چشمم به ریخت نحسش نیفته
اگر خیانت بیینم سعی میکنم نمونم و برم ولی اگر به هرجهتی نشد که برم و بایددمیموندم میدونم که تا مدتهای طولانی حالم ازش بهم میخوره و نمیتونم تحملش کنم ولی بعد ی مدتی میبخشمش تا خودم اروم بگیزم و میگم انسان ازش هرخطایی برمیاد اگر واقعا پشیمون باشه و ببینم دیگ تکرار نمیکنه از ته قلیم میبخشم و میگم درس گرفته ولی اگر تکرار بشه ظاهری میبخشم بخاطر ارامش خودم ک همش بهش قکر نکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
