سلام من و نامزدم زمانی که باهم اشنا شدیم از همون اولش همه چیو جدی کردیم یعنی طوری که خانواده ها در جریان باشن.ایشون اون اوایل همه چی خوب بود تا اینکه با پدرش به مشکل خورد و به قول خودش فهمیدم قرار نیست حمایتی از اون سمت داشته باشه و بعدم عموش فوت کرد و یه سری مشکلات خانوادگی و کاری (بازاریه) و طوری که این اقا اصلا فرصت برای سر خاروندنم نداره البته اینطور نشون میده راست و دروغشو نمیدونم گاهی گوشیش خاموش میشه دلیل میپرسم میگه شارژر خونه بود من بازار بودم و فلان اما خب من متوجه شدم به خاطر فشار زیاد ترجیحش اینه که تنها باشه بیشتر تایمارو دیروز بازم گوشیش خاموش شد و از ۶عصر تا ۱بعد از ظهر روز بعد بی خبر بودم ازش وقتی اومد حتی زنگم نزد که توصیخ بده فقط پیام داد که من به برادرم گفتم بهت خبر بده حتما یادش رفت منم گفتم همه چی تمامه بینمون فقط نوشت اوکی😶😶
صدبار قبلش بهش گفته بودم که نگران میشم وقتی نیستی میگه چشم ولی بعد از یک ماه بازم همون اش و همون کاسه.الانم با وجود حرفی که بهش زدم پی ام داد و چندتا سوال درسی پرسید بعدشم پی ام داد حالمو پرسید واقعا دوست دارم حرف بزنم و از ناراحتیم بگم ولی میگم صبر کنم تا اون بیاد سمتم
