ما چند وقت پیش رفتیم مهمونی
بلاخره بعد از اون همههه تو عزا دیدن همدیگه بلاخره تو ی جشن دیدیم خنده های همدیگه رو
درسته فامیل کوچیک شده بود
ولی خب ، بازم یادگارا بودن ، دخترخاله مامانم و من و مامانم سه تایی شدیم ی تیم
دوتا دخترای زندایی مامانم و شوهر یکیشون با نوه صاحبخونه شدن ی تیم
بقیه که دخترخاله مامانم و شوهر و بچش و دایی مادرم و خالش و اینا بودن بی طرف بودن
حالا دوتا تیم بی مخ گیر هم افتادیم بازی کردیم یکسره یا دعوا یا خنده🤣🤣🤣
فکر کنید تو ادابازی باید جفتک خر رو نشون میدادیم
یکی از فامیلا یککککک جفتکیمیزد با دل و جووون🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
انقدر خندیدم الان شکمم درد میکنه گلوم گرفته صدامم عوض شده هیچکس نتونست سالم دربیاد از اون مهمونی همه مصدوم شدیم یا زیاد شام خوردیم یا مسمومیت غذایی حاصل از ترکیب قرمه سبزی با کال کباب و دوغ گرفتیم یا شکم درد از خنده 🤣🤣
یکی از فامیلامونم تازه مو کاشته بود همه براش دست و سوت زدیم موهای جدیدشو تبریک گفتیم
توروخدا واسه گلوم راه حل بدید صدام رفت🤣