من فکر کنم قبلا هم در خوردم خواهرم اینجا صحبت کردم
خواهرم و دامادمون دعوا و درگیری زیاد داشتن چند بار تا پای طلاق رفتن
دامادمون چتش با دوست دختر سابقش دراومد البته فقط احوال پرسی بود تا اینجا شو میدونیم
خواهرم هم توی دعوا بهش میگه چون خیانت کردی منم خیانت میکنم و ولت میکنم از این حرفا خلاصه گذاشت اون داستان ها
حالا یه مدته مشاور رفتن و خلاصه بین شون بهتر شده ولی خواهرم خونه ما است تا خونشون چند وقت دیگه اماده بشه
امروز خواهرم کار اداری داشت از بیرون اومد
دامادمون هم خونمون بود جلو بابام اینا گفت چرا گردنت قرمزه 😐😐😐
مرتیکه عوضی دوبار تکرار کرد خواهرم گفت چه میدونم
رفت جلو آینه
قرمزی خیلی کم رنگ
خواهرم به شدت پوست حساسی داره خارش بده قرمز میشه
این کثافت به خواهرم شک داره
خلاصه این حرفو که زد رفت
بابام هم رفت تو اتاقش
این خر غیر مستقیم تهمت ناموسی میزنه
نمیدونم چرا خواهرم تحملش میکنه
حالم بد شد