عمل کرده خیر سرم بهش گفتم بیا خونه از مواظبت می کنم نرو خونه مامانت گفت میخوام برم بعد مامانم بر می گرده میگه که بابات میخواد زن ببره یه خونه زندگی جدید درست کنه اونم میگه دوتا زن می برم هی مامانم میگه مارو اصلا دوست نداره باز میگه 3 تا زن میبرم می دونم با یه خانم پیر در ارتباطه لعنت بهت
هی مامانم میگه مراقبش باش نزار ارثتو بزنه به نام اون زنه ولی من هنوز تو شکم حس می کنم به اعتمادم خیانت کرده