ژنشون به باباشون رفته باباشون اصن یه چیزی فراتر از باور یه زنه خانومش میگه این خونه رو دویت ندارم فوری یه خونه دیگه باب میلش میگیره اسباب کشی مبکنه نازمو میکشه هرچی بگه براش فراهم میکنه سه وعده غذا میپزه سفره میندازه خانومشو با عزت میکشونه پای سفره غذا میزاره دهنش پاهاشو ماساژ میده قرص نمیزاره خودش بخوره سر وقت نیاد خونه میزاره تو دهنش نمیزاره دست به سیاه و سفید بزنه اینقد خونه ساخته واسه زنش مه هردفعه یه هوسی میکرده الان ده پونزده تا خونه داره دلش شاسی بلند خاست واسش خریده مازشو میکشه و خدا به خاطر اخلاقش بهش میده نمازم که اول وقت به بچه هاش یاد داده هرجا بودن همونجا صدا اذان اومد نماز بخونن خودشم صف اول نمازه
خودمم یه زنیم که همه چیم رو هست الویت اول اونه روزایی که خواب میمونم صبحانه میبرم دم در مغازه ناهار شاممونو هرروز ازش میپرسم محاله چیزی غیر از اونی که میخاد بپزم و همیشه حرفشو تو الویت میزارم کلا جوریم که منو شناخته من آدمیم که صدمه واسه اطرافیانم میزارم رو راستم کلک نمیزنم اونم اعتماد داره و دوستم داره جوری که الان همه چیش دست منه هزار تومن مبخاد خرج کنه ازم مشورت میگیره بدون من چیزی نمیخوره جایی نمیره