سلام دوستان،من و همسرم تصمیم گرفتیم بریم روستاهای شمال زندگی کنیم،بیشتر بخاطر مسایل مالی مجبوریم خونه ی خودمون رو بدیم رهن و بریم توشمال خونه ی ارزونتر رهن کنیم یا تو ویلای قدیمی پدرم فعلا ساکن بشیم ،وضع مالیمون تو شهر خودمون خوبه اما دراختیارمون نیست که بتونیم استفاده کنیم یابفروشیم،یه مغازه با برادرشوهرم شریکیم که برادر شوهرم دراختیارداره و میچرخونه وهیچی به مانمیده،یه باغ داریم حدود۴۰۰متر ،یه خونه که خودمون ساکنین و یه دنگ از خونه ی مادر شوهرم که خودش میده اجاره و پولشو خودش برمیداره،یه مقدار همسرم بدهی بالا آورده اما چون خانواده ش حقشو بهش نمی‌دن مجبوریم خودمون حل کنیم قضیه رو،واز طرف خانواده خیلی بی مهری وضرر بهمون رسیده بخاطر همین می‌خوایم دورشیم از خانواداش تا یکم به آرامش برسیم،اما خوب مجبورم از خانواده ی خودم هم دورشم،دوتا بچه ۷و۹ساله دارم وباردارم،حس میکنم شرایط سختی قراره داشته باشیم،سه تا بچه تو غربت،ضمن اینکه بریم شهر دیگه همسرم از کارش افت درجه پیدا میکنه،هوای شرجی شمال رو باید تحمل کنیم مخصوصا همسرم که محیط کارش تو فضای بازه،بخاطر آرامش همسرم اول راحت قبول کردم بریم شهر دیگه،چون جنجال تو خانواده زیاده وهمش درگیرحل این قضایا هست،میاد خونه دیگه من نمیتونم باهاش درد و دل کنم یا ازش بخوام در مورد بچه ها همفکری کنه باهام،و کلا حال و حوصله ی قبل رو نداره،اما الان یکم میترسم
مادرت میتونه گاهی وقتا بیاد پیشت بمونه اونجا ک کمکت هم باشه؟
سلام زندگی روستاهم خیلی باصفاست
بهتر از شهرو دود شلوغی و مریضی
خودم زیاد اهل رفت وامدنیستم،خیلی دیر به دیر میرم خونه ی خواهر وبرادرارم و هفته ای یکبار خونه مادرم،اصلا وابسته نیستم،تنهایی از پس کارهام برمیام،الان بیشترین دغدغم اینه که ویلای پدرم که قراره ساکن بشیم ۱۰۰۰متر ه و در وپیگر درست و حسابی نداره،همسرم شبها شبکاری دارن ،نمیدونم اون شبارو چطور سرکنم
باردارم هستم،میدونین که تو بارداری و بعد زایمان آدم بیشتر خرافاتی میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
