نمیدونم واقعا ازدواجم درسته یا نه

سلام دوستان توی تاپیکای قبلی نوشتم که بعد از ۳ سال با دوست پسرم قصد ازدواج داشتیم و قبل از عید قرار بر بله برون و عقد شد ولی چون به ماه رمضون خورد و یکم اخلاقش تغییر کرده بود یکمی من دو دل شدم بهش گفتم ماشین بگیر با پولت و بعد عید عقد و بله برون بندازیم که عجله ای هم نشه .اون پسری که این ۳ سال بهترینا رو برام گذاشت یهو اخلاقش تغییر کرد و اصلا خانوادش هیچ دخالتی تو برگزاری مراسم نمیکنن و اصلا هیچ نظری نمیدن کلا انگار رها کردن ما رو نه کمکی میکنن نه زنگی میزنن کلا هیچی سکوت محض.چون اخلاقش بعد عید تغییر کرد و اصلا به من توجه نمیکرد مامانم تماس گرفت و۲ بار بهش جواب منفی داد ولی گفت من قبول نمیکنم و من ۳ سال دلبستم نمیتونم راحت رها کنم اونم وقتی که دارم بعد اینهمه مدت بلاخره به کسی که دوستش دارم میرسم و دوستش دارم واگه نباشه میمیرم و از این مضخرفات .... بعد من دیگه جوابشو ندادم چون قرار عقد و بله برون بعد ماه رمضون بود ولی تا الان طول کشیده و اینا تکلیف مشخص نکردن بهش گفتم دیگه دلیلی نداره ادامه بدیم شماره بابا و مامانمو که داری هر وقت خواستی با همونا هماهنگ کن من دیگه باهات حرفی ندارم باز شروع کرد به گریه زاری که اگه باهات حرف نزنم نمیشه.چون من سفت و سخت گرفتم اومدن خونمون برای معذرت خواهی و گفتن که خرداد بله برون و عقد باشه که الان نصف خرداد رفته و هنوز هیچ خبری ازشون نیست.و پیشنهاد دادن که اگه نشد عقد بگیریم و پولمون کم بود صیغه کنید عقد بیفته بعد صفر که من گفتم از صیغه متنفرم و به هیچ عنوان قبول نمیکنم پس قرار شد عقد هم قبل از محرم بشه اخه چه مراسمی هم من اصلا مراسم نخواستم که انقد دارن سختش میکنن گفتم بله برون یه ساعت بیاید خونمون و برید من اصلا هیچ سر و صدایی نمیخوام بین خودمون و بدون هیچ دعوتی باشه مثل یه شب نشینی عقد هم فقط محضری باشه و بریم عقد کنیم وبیایم خونمون مهمون هم دعوت نکنیم.اخه مگه اینا چقد خرج میبره😐یه انگشتر و یه محضرهمین نهایت میخوام یه کت سفید بگیرم و ارایشگاه یه ارایش ساده که پرسیدم گفت ارایش و موهات میشه کلا ۳ تومن .حتی اینم نمیتونه بگیره یا نمیگیره خدا میدونه خلاصه ۲ روز یعد اینکه اومد خونمون برای معذرت خواهی.بیرون رفتیم توی گوشیش پیامایی دیدم که بالا۷۰ تا پیام به یه خانم داده بود که مسافر ا.س.ن.پش بود اون خانم اصلا قبولش نمیکرد و میگفت اقا به من پیام نده وگرنه گزارش میدم و این پسر التماسش میکرد که" به جان مادرم قسم عاشقتم و دلم پیشت جامونده و محو روی زیباتونم و خانم خانما منو قبول کن و بقران قسم و به جان مادرم قسم قصد مزاحمت ندارم نیتم خیره و به دلم نشستی و به خداوندی خدا به دلم نشستید و به چی قسمتون بدم که جواب بدید و افتخار بدیدو حرف دلمو زدم فقط بجان مادرم قسم و بخدا الکی نمیگم که محو روی زیباتون شدم و از این حرفا"این پیاما دقیقا ۴ روز قبل اینکه بیان خونه ما برای معذرت خواهی بابت تاخیر مراسماتمون به این خانم داده شده تا ۱ ساعت قبل اینکه بیاد خونه من بشینه جلوی روی من و خانوادم.وقتی دیدم اینا رو مغزم رد داد اصلا باور نمیکردم چرا باید یه ادم انقد وقیح باشه که با ماشینی که من بهش گفتم برو بخر و داشت برای عقدمون باهاش پول جمع میکرد تلاش میکرده مخ یکی دیگه رو بزنه.۱ هفته تو اسنپ کار نکرده بود که این پیاما رو دیدم تو گوشیش.الان میگه غلط کردم حماقت کردم و اشتباه و بچگی کردم اصلا نفهمیدم چطور شد این پیاما رو دادم و الان پشیمونم و توبه کردم دارم همه چیزمو از دست میدم بخاطر یه اشتباه بچگانه.اینجور حرفا میزنه من از خواستگار قبلیم هم همین مورد دیده بودم و روز اول به این پسر گفتم که من روی این مورد حساسم لطفا اگه نمیتونم وفادار و متعهد باشی منو انتخاب نکن الان میگه تو از اول حساس بودی میگم خب خودم بهت گفتم تو که دیدی ضعف من اینه چرا دست گذاشتی روی نقطه ضعفم تو بهم نشون میدادی که ادم خوب هم تو دنیا هست الان به هیچ عنوان ولم نمیکنه دارم دیونه میشم یه مدت خواستم فراموش کنم ولی من هر ثانیه که میره حتی شرکتشون چون اونجا بیشتر نیروهاشون خانم هستن حس میکنم چشمش به بقیه س و مثل اون پیاما داره از زیبایی بقیه میگه یا تو راه و خیابون مخ میزنه واقعا نمیتونم حس میکنم دروغ حرفاش از طرفی هم ثرار بود خب خرداد عقد کنه الان نصف خرداد رفته و چیزی به اخرش نمونده اگه قرار بر مراسم بود باید حداقل تا الان تاریخ میگفت مثلا هفته اخر خرداد که من بتونم خودمو اماده کنم و حداقل برم لباسمو بخرم یا ازمایش و مشاوره بریم ولی حتی تاریخ هم مشخص نکردن بنظرتون الان چه کنم با این پسر الان قسم و قران و گریه میکنه ولی گاهی اوقات یهو میگه بس کن دیگه انگار چه کردم خیانتی نکرده هیچی هم نشده انقد گندش میکنی و یا بهم توهین میکنه البته منم خیلی بهش توهین کردم چون حالم واقعا بد بود و در حد سکته رفتم