خیلی ناراحتم من از بهمن 1402سردرد گرفتم هی به خانوادم میگفتم ببرینم دکتر ببینن چی شده میبردنم پیش کاراموزای بیمارستان عمومی ها کار تا برج 4 کشیده شد دعوام میکردن چطور مسکن میخوری سردردم حدی بود من رو تا مرز مرگ میبرد تب می کردم بخاطرش بعد پدزم منو برد متخصص گفت که این میگرنه فلان وبهمان تا یه ماه بیا واین دارو ها رو مصرف کن با یه ماه مصرف دوباره رفتم پیشش گفت 90درصد خوبش شدی فقط یکبار دیگه بیا یبار دیگه رفتم هی میگفت یبار دیگه من چون حس میکردم اگه دکتر رو رها کنم سردردم عود میکنه ونمیتونم به درسم برسم فقط تاریخ نوبت هام رو روز به روز چک میکردم مبادا یه روز دیر بگذره تا یه سال شد هی به پدرم میگفتم ببسه میگفت نه سالها هم میزارم پیشش بمونی تا یه زنی پدرم رو نصیحت کرد قطع کردیم ازش 8قرص صبح و8شب مصرف میکردم خودش تجویز کرده این تعداد رو بعد دیگه عوارض داشتم وقتی قرص میخوردم شکم درد شدید قابل تحمل نبود بعد چنان یبوست شدید گرفتم تا الانم ادامه داره حتی به هموروئید مبتلا شدم کبد چرب گرفتم دست چپم ضعیف شد قلبم ضعیف شده همه از اون عوارض قرصها فقط میخواستم بهتون بگم هیچوقت بخاطر یک چیز رو سلامتت دست نزارین انسان اگه سلامتیش نباشه هیچ فایده ای نداره الان هر روز ارزوی مرگ دارم برای خودم دارم زجر میکشم