منظورم این بود وقتی که بره سربازی و چند ماه یبار ببینمش.. ینی میخاستم آرومم کنه بگه میام زود ب زود و دلداری و یکم از آینده حرف بزنه همین حرفا. کلی گریه کردم.
گفت من نمیدونم چقدر طول میکشه که بیام ببینمت.
منم بهم برخورد چون دومین باریه که اینو میگه. من بهش گفتم دو ماه یبار یا حتی سه ماه یبار. گفت نمیدونم
و وقتی باهاش سر این حرف بدون هیچ بی احترامی و حرف اضافه ای قهر کردم امروز. دیگه ی کلمه باهام حرف نزده تا الان. فقط چندبار گفت چت شد تو یهو :))))
حالا اگر هر عاشق دیگه ای بود دوتایی از دلتنگی گریه میکردن یا حداقل پسره میگفت منم دلم برات تنگ میشه.
آقا من خیلی گناه دارم که تا الان دارم از گریه و رنج بخاطر ی همچین موضوعی میمیرم.
چون پیشمه خوابیده و انگار هیچ فرقی با دیوار ندارم براش