خونه تازه ساخت نرفتیم هنوز بعد میگه انباری تونو بدید ما تا وقتی که میاید بشینید دست ما باشه وسایل اضافه داریم بریزیم توش بعد همه انباری خوب ها رو گرفتن انباری کوچیک ها رو گذاشتن برای ما چون یه قسمت انباری ها بزرگتره از اون یکی هاست بابامم گفته باشه به بابام زنگ زده بعد اون خانومه انقد آدم بدیه همه رو میندازه به جون هم قبلاً باهاش همسایه بودیم شانس دوباره باهاش همسایه شدیم
بعد حالا مامان و خواهرم مخالفت میگن اگر ما رفتیم دیگه وسایلش و بر نمیداره چون اگر جا داشت همین الان میزاشت وقتی الان جا نداره اون موقع کجا میخواد بزاره (زده از اون سلیطه هاست)منم میگم جنگ اول به از صلح آخر از الان بگیم نه که دعوا هم نشه اخرش