خستم خسته انقدر رفتم خونه ی فامیل در حدی ک وسط امتحان ها نهایی مادرم گیر داده تعطیلات بریم پیششون و اصلا حوصله ندارم رو اعصابمند یه بند هی زنگ کجایید خبری ازتون نیست صدتا گاو و گوساله هی زنگ زنگ بسه دیگه هی مادرم میگفت بچه ها امتحان دارند باز هی زنگ میزدند د اخهههه خودتون حاضرید تطعیلاتی ک با رفیقتون قرار بیرون رفتت گذاشتی بری خونه مادر بزرگ بخوابی تازه تو روستان نه نت ن هیجی بریم اونجا غذا براشون درست کنیم با ناهار شام تا رن داییم رفت اونو ول کردن بیچاره حالل خسته شدم دیگه تازه اونجا از سرما یخ بزنم وقتی تو خونه گرم نرم هستم گرمم شد یه کولرم میزنم تازه اونجا بگی سیرم یا غذا نمیخورم بهشون بر میخوره خودم تو خونه راحت غذا هرچیزی بخوام درست میکنم میخورم تازه میری پیششو ن باید حمالی کنی مثلا دل تنگند کلی دلخوری دارم خیلی زیاده جا نمیشه ای خداا