دلت که گرفت.../ دیگرمنت زمین را نکش.../ راه آسمان باز است؛ پر بکش.../ او همیشه آغوشش باز است.../ نگفته تو را می خواند.../ اگر هیچکس نیست؛خدا که هست...
دلت که گرفت.../ دیگرمنت زمین را نکش.../ راه آسمان باز است؛ پر بکش.../ او همیشه آغوشش باز است.../ نگفته تو را می خواند.../ اگر هیچکس نیست؛خدا که هست...
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.