خدایا واقعا حس می کنم یه مدت کلا دقتتو گذاشتی رومن..
اینکه حالمو بد کنی..عصبیم کنی..
نمی دونم چرا اما واقعا همین حسو دارم چندوقته..
وقتی روزی نیست که به خاطر بهونه های مختلف حالم بودنشه.. عصبی نشم..متنفرنشم ازخودم...
یه مدته دنبال کارم خدانذر ودعاو..
خودت می دونی کارفرماها چندبار که درمورد کارو شرایطش پرسیدن چقدر ذوق کردم اما به۲۴ساعت نکشیده گفتن نمیخایم..
آخه چرا خدا؟اول انگار موافقن بعد من هیچی نمیگم نظرشون عوض میشه عجیب نیست؟
هنوز که هنوزه بعد گذشت چندهفته به اولین نفری که منو ذوق زده کردو بعدگفت ممنون لازم نیست فعلا.
فکر می کنم...فروشش چک می کنم..پیویش وپیاماشو دوباره می بینم وحالم بدترمیشه...
ِ
آخه چرا؟؟؟؟شانس وجود نداره؟؟خب باشه شانسی نیست!خداکه هست؟؟؟
چراخدایا؟توکه می دونی من باتشویق وحال خوب هم ممکنه امتحاناتتو مردود بشم چراباشکست وناامیدی آخه امتحان می کنی؟؟
الان واقعا بغض کردم ومتنفرم ازاین دنیا....
متاسفم متاسف🥺🥺🥺🥺
بازم باید بگم خدایا شکرت ک ی بلای دیگه سرم نیاد🥲💔💔💔💔