من سلطاان سوتی ام یه سوتی بدییی تو سوپر مارکت دادم بیاید براتون بگم

یه بارم داشتم با یه شخص خیلی خاصی صحبت میکردم تو رستوران 

خندیدم از سوراخ ببینیم یه حباب ریزی تشکیل شد یه لحظه 

نمیدونم دید یا نه 

یه بار رفتم مراسم ختم 

خرما رو چند لحظه گذاشته بودن رو صندلی 

من ندیدم 

نشستم رو خرما🥲

بعد همه داشتن اشک میریختن من داشتم میخندیدم 

نمی‌تونستم جلو خودمو بگیرم 

خدا به روز هیچکس نیاره 

فقط نگاهاشون

من زنگ زدم بهداشت ی شماره میخواستم ازشون بگیرم بعد یکم طول کشید گفتم چیشد خانوم میگه صبر کنید دارم براتون درمیارم گفتم چی؟میگه خودتون درمیارین یا براتون دربیارم؟من ی مکثی کردم گفت شماره منظورمه  

خیلی😂

@گناهکارر‍ 

من تو مغازه ها یه جوری سوتی میدم مغازه دار فک میکنه دزدم😆 یبار تو یه لوازم تحریری خوردم به یه جعبه بادکنک ته مغازه ریخت زمین نشستم زمین جمع کنم بریزم توش طرف اومد یجوری نگاه میکرد انگار که ریختم تو جیبام اخه مرتیکه من بادکنک میخام بدزدم چیکار😂 یا یبارم تو داروخونه یه لاکی رو قیمت کردم همینطوری دستم بود قیمت بالایی گفت و رفت بعد که برگشت من گذاشته بودمش سر جاش طرف فک کرد گذاشتم تو جیبم یه طوری نگا میکرد 🤣

واااای منم همینطوریم، تو افکار خودم غرق میشم چیزی نمی فهمم

😂😂😂😂😂😂

بعد من کلا ادم کری هستم ینی یه چیزو ده بار باید بگی تا بشنوم همیشه تو موقعیت های حساس نمیفهمم طرف چی میگه فقط سر تکون میدم لبخند میزنم یبار یکی داشت میگف ماشینمو دزد برده منم فک میکردم میگه ماشینمو صبح برده میخندیدم میگفتم خانومت برده غریبه که نبرده🤣

،🤣

من شنبه سر کلاس بودم یکی از همکلاسی های سابقم اومده بود دیدن مربیم از صحبت هاشون متوجه شدم صاب کار همکلاسیم اذیت کرده پولشو نمیده من اول فکر کردم رفته تو سالن ارایشیگاهی جایی دستش بند شده ازش میپرسم کدوم ارایشگاه بودی اسم رستوران رو میاره باز میپرسم میگم پیش کدوم ارایشگر کار میکردی دفعه دوم یه نگاهی بهم انداخت اسم همون رستوران رو اورد باز خواستم بپرسم یکی دیگه از همکلاسی هام گفت بابا این تو یه رستوران کار میکرده نه پیش ارایشگر 😉😄😄😄😂

یبار ما رفته بودیم هتل کیش

بعد اونجا صبحانه سلف سرویس بود و منم رفته بودم واسه خودم نون بیارم

یه تستر بزرگ بود که نمیدونستم چطور ازش استفاده کنم و یه مرده هم کنارش بود که داشت تو سبد خانوادگیشون نون میزاشت،من فکر کردم اون مرده تو هتل کار میکنه و فکر کردم اون سبده برای همه ست،یدونه از نونای توشو برداشتم و وقتی رفتم مرده یجوری نگام کرد البته  یادم تمیاد صدام کرد یا نه..ولی خیلی حس بدی بوددد😂😭😭بعدا یهو دوزاریم افتاد چه اتفاقی افتاد

یکی از سوتی هام این بود

موقع بدرقه مهمون  به جای اینکه بگم زحمت کشیدید    گفتم زحمت دادید  

بسکه نشخوار ذهنی داریم من چند روز قبل رفتم باشگاه به مربی گفتم پسرم امتحان داره باید زودتر برم بعد رفتنی همین طور داشتم به امتحان پسرم فکر میکردم داشتم میزدم از در باشگاه بیرون دیدم یه خانمی گفت چرا داره این طوری میره مربیم گفت فاطمه چرا این شکلی میری،،دیدم با تاپ و شلوار باشگاه بدون شال دارم میزنم بیرون 😐😐😐

پیرم سرماخورده بودرفتم مغازه میخاستم تن ماهیی لخرم شویدپلوماهیی بپزم بعد توذهنمم بودکه اومدم براش شلغم ابپزکنم که هم بخارشوتنفس کنع وخودشوبخوره واردمغازه شدم له مغازداره گفتم تُن شلغم میخامم🤐🤐مغازه هنگ پرسیدچی میخای ؟؟بازم تکرارکردم تن شلغم .گفت تن شلغم دیگه چییه.یهووووبهوخودم اومدم دارم چی میگم🤣🤣🤣