چند سال پیش زن عموی شیطان من اومد خونمون دید من مریضم سوپ درست کرد و کلی غذا ک مریضی بخور خوب بشی همه میدونن اون از این محبت ها نداره
به زور داشتم سوپ میخوردم بدون اجازه رفت طبقه بالا اتاق خوابم با دخترش بی دلیل یک ربع طول کشید تا اومد هول هولکی رفتن بابام شک کرد رفتیم اتاقم هیچی پیدا نکردیم اخه خیلی تو تراس گل داریم گفتیم شاید تو اون چیزی باشه بازم پیدا نکردیم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
وقتی رفتیم مشهد فالگیر اونجا بودن بهم گفتن ی مادر دختری زندگیتو طلسم کردن خیلی بهت نزدیکن اونا هم اونجا بودن
من حالم بعد از اون انقدر بد شد ک بابام رفت پیش دعا نویس گفت ک اره طلسمش کردن هرکاری میکنم کارام پیش نمیره میخوام بخرم دانشگاه هرچی درسامو میخونم قبول نمیشم هرچی میخونم نمیشه ک نمیشه