2777
2789
عنوان

حرفای شوهرم

186 بازدید | 7 پست

قضیه اینه که نرفتیم بیرون با خانواده اش چون کار داشتم 

مردک اومده بهش میگم چی شد خیلی دلت میخواست بری انگار نرفتی چرا 

میگف معطل من شدن تا بگم  کی بریم  گفته بودم میریم گفتی نه اونا هم نرسیدن برن 😑

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اره بگو

گفتم خب مگه من دیشب نگفتم وقت نمیکنم جایی بریم 

تو رفتی الکی قول دادی از طرف من نمیدادی 

میگه بهم گفتن اگه نمیای سهم غذاتو بدیم خونه برات 

گفتم خوش به حالت پیش خانواده اتی منم اگه بودم نمیزاشتن شب با یدونه تخم مرغ بخوابم(توهین به تخم مرغ نیس)

این درحالیه که من ظهر خونه پدر شوهرم بودم 😑حالم بهم میخوره ازش  یه تخم مرغ هم برا اون پختم گفتم کباب مامان بابات نمیشه ولی شکمت سیر میشه حداقل مثل بقیه شبا سماق مک نزده باشی که خوشحال باشی از اینکه سهم غذا قراره بهت بدن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792