من دارم میمیرم با یکی آشنا شدم خیلی خیلی دوسش دارم
همین الانم دستام داره مبارزه دارم با گریه تایپ میکنم
تو دلم آشوبه خدا خودش شاهده
اون میانه ایه من کرج
دانشجوی تهرانه ۴,ساله تهرانه
بهش میگم بمون تهران منم میام تهران قبول نمیکنه
حتی بهش گفتم بیا سالهای اول زندگی اینور باشیم تا من یکم عادت کنم بعدش میریم مثلا بعد یکی دوسال بریم میانه
قبول نمیکنه میگه نمیتونم اینورا بمونم
حتی پشت تلفن گریه هم کردم
خستم اونقدر تلاش کردم قانعش کنم دارم میمیرمممممم
بنظرتون برم میانه؟؟؟
برم مامانم دق میکنه از دوریممم
خدایااااا چیکار کنممممم