2777
2789

صبح شوهرم رفت بیرون یه ربع بعدش زنگ زد که فلانی یعنی خواهرم کجاست؟ گفتم نمیدونم لابد کلاسه دیگه خبر ندارم... گفت الان با یه پسره دیدمش جلو مغازه فلانی بودن با موتور رفتن ...گفتم نمیدونم لابد اشتباه دیدی گفت نه یه بار دیگم فلان خیابون دیدمشون گفتم شاید اشتباه دیدم ولی الان مطمئنم. گفت زنگ بزن از مامانت آمار بگیر ببین کجاس . زنگ زدم مامانم گفت دانشگاهه صبح رفته... منم دیگه چیزی نگفتم ... راستش میدونم با پسری ارتباط داره قبلا بهش گفتم و باهاش دعوام شد نهایت گفت به تو چه ...ولی به مامانم چیزی نگفتم. الان واسم بد شده شوهرم دیدش . میگه به مامانت بگو این به بهانه کلاس می‌پیچونه بگو من دیدمش. از طرفی دلم نمیخواد دخالت کنم از طرفی هم میگم اینجوری پیش بره آبرومون میره . نمیدونم همینجوری موندم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792