شرایطمو از اول بگم ۱۷ سالگی عقد کردم چون شرایطم با دخترای دیگه فرق میکرد شوهرم بهترین انتخاب بود برای من البته ۱۵ سال اختلاف سنی داریم ولی هنوزم بهترینه و پشیمون نیستم ، چون من فرزند طلاق بودم پدرم معتاد بود با مادربزرگ مادریم زندگی کردم و بزرگ شدم داییم خرجمون رو میداد و رک گفت که دیگه من خرج دانشگاه رو هم نمیتونم بدم واسه همین شرایط شوهرم رو انتخاب کردم که حداقل تو رفاه و شرایط بهتری زندکی کنم البته انتخاب خانواده ام بود، بعد که عقد کردیم و نامزد شدم و کرونا هم اومد سال دوازدهمم مجازی شد منم اصلا با گوشی سر و کله نزده بودم و درس خوندن با گوشی رو دوست نداشتم و راستش حس و حال ازدواج و نامزد و اینا آدم رو از درس دور میکنه ، البته ادعا ندارم که درسم خوب بوده ولی تو دهم یازدهم تو رشته تجربی معدل ۱۸ ، ۱۹ رو میآوردم با اینکه زیاد خوشم نمیومد مدام سر درس و کتاب باشم ولی امتحانا رو خوب پاس میکردم
بعدش دیگه تو دوازدهم دیدم نمیتونم بخونم نمیدونم چه کار احمقانه ای بود رفتم پرونده مو از مدرسه گرفتم گفتم عروسی میکنم میرم تو خونه خودم با خیال راحت درسمو میخونم ، ولی دیگه مدرسه های عادی منو قبول نکردن و رفتم مدرسه بزرگسالان ثبت نام کردم اون موقع ها هم دیگه اومده بودم تو خونه خودم و زندگی جدید و آدم جدید و چالش هاش دو الی سه سال طول کشید من دیپلمم رو بگیرم ، در این بین کلاس های آرایشگری هم رفتم که همونا باعث شد از درس دور بشم ، و اون اوایل مدان همه میگفتن درس میخوای چکار دیگه شوهر کردی و اینا ، خلاصه کلی با شوهرم کلنجار رفتم تا آخر پارسال تونستم دانشگاه آزاد رشته حسابداری ثبت نام کنم ، ولی خب ما چهار سال از ازدواجمون میگذشت و شوهرم ۳۷ ساله شده بود دیگه گفتم بچه دار بشیم هرچه زودتر چون خودمم تنبلی تخمدان داشتم گفتم یهو میزنه بچه دار نمیشیم حالا بیا دهن بقیه رو ببند ، خلاصه الان داخل چهار ماه هستم و ترم دوم دانشگاهم رو دارم تموم میکنم ، میخوام تا بچه یکی دو ساله بشه مرخصی بگیرم از دانشگاه ، ولی خب شخصیتمم جوری نیست بچه ای که مسولیتش با منه رو بسپرم دست مادرشوهر یا جاری یا حتی مادر خودم ، پرستار یا مهد هم دلسوز تر از مادربزرگ بچه که نمیشن بلاخره ، نمیدونم اون موقع قراره چیکار کنم یعنی کلا درسو ول کنم آخه اون موقع حس میکنم زندگیم بی فایده و ثمره بوده همیشه دوست داشتم یه شغلی درآمدی داشته باشم ، اگر هم دو سال مرخصی بگیرم و برم تا لیسانس بگیرم ۲۶،۷ سالم میشه حالا اینا به کنار تا بچه اولم دو سه سالش بشه شوهرم ۴۰ ساله میشه و دیگه نمیخوام واسه بچه دوم اگه خدا بخواد زیاد فاصله بندازم به نظرم همون یه سال فاصله برای بچه ها خوبه که همبازی هم باشن
حالا اگه یه روزی مثلا تو یک سالگی بچه خواستم بذارمش پیش مامانم و برم دانشگاه بچه رو باید ببرم روستامون بعد بیام دوباره برم دانشگاه ، از اونجایی که من رانندگی بلد نیستم هر بار میخوام برم دانشگاه یک ساعت طول میکشه با تاکسی ها برم
جدا از حرفای قبلیم در مورد این هم نظر بدین امسال تابستون با حاملگی میتونم برم پیش مربی حرفه ای چند روز تمرین کنم برای امتحان رانندگی چون قبلا کلاساش رفتم ولی امتحان ندادم
کلا در مورد شرایطم و آینده ام نظر بدین ، کلا قید درسو شغل رو بزنم دوتا بچه بیارم و بشینم اونا رو بزرگ کنم یا با چه روشی میتونم به هر دوش برسم ، اینم در نظر داشته باشین که نمیخوام فاصله سنی بچه ها دیگه خیلی زیاد بشه به باباشون چون ۴۰ سال فاصله سنی هم زیاده واسه بچه فردا روز حرف پدر و بچه باهم نمیخونه
خودمم ۲۲ سالمه