2777
2789

من خودم بچگی فانتزیم این بود که خون دماغ بشم 🤦😂

علاقه شدیدی هم به چسب زخم داشتم احساس می‌کردم هرکی چسب زخم بزنه به دستش یا صورتش با کلاسه 🤦🤣

دوران نو جوونی هم عاشق همسرم بودم ،از اون موقع روش کراش بودم ،دوست داشتم منو بابام نده بهش با موتور فرار کنیم مثل ویدیو کلیپ منصور بعد من بمیرم 🤦🤣🤣🤣🤣

حاجی من خیلی تباه بودم 😂

حالا شما بگید 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی عینک دوست داشتم الان که باید بزنم بدم میاد😂😂💔

وای عینک دودی خیلی رویایی بود برام 😂

و تو فیلما میدیدم که روسری میبندن از روش شال میندازن ،کلاس دوم بود یه مدت همچین کاری میکردم منم 🤣🤣🤣🤣

یکی از فانتزی ها که پیش دبستانی میرفتم این بود که سریال های کره ای میدیم مثل یانگوم و دونگی

بعد اینا لباس میشتن و خدمتکار بودن منم ارزوم بود که مثل این داستانا خدمتکار بشم یعد بعد ازم فیلم میگرفتن که دراینده چیکاره میخوای بشی گفتم خدمتکار ظرفای مردم رو بشورم زمینا رو بشورم لباساشون رو از خنده مرده بودن 

حتی تا 15 سالگی انقدر رمان میخوندم ارزوم بود که خدمتکار بشم بعد پسر پولدار از من خوشش بیاد باهاش ازدواج کنم 

و دیوونگی تا چقدر که 13 سالگی یکبار رفتم روستا اونم برای تفریح

بعد با همه ادمای روستا دوست شدم بعد یکی از اون خانما منو برای پسرش که چوپان بود خواسته بود التماس مامانمو میکردم که من زن پسرع بشم چون عاشق روستا بودم و خب مامانمو انقدر پیله اش شدم محکم منو زد بعدم به بابام گفتش که بابام فقط یه اخم کرد قضیه تموم شد خداروشکر وگرنه بدبخت بودم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سرما خوردگی

berkeh81 | 14 ثانیه پیش
2791
2779
2792