سلام گلم خوبی مرسی نظر دادی
ومروز بعد از دوماه پدرشوهرم زنگ زده بود ب شوهرم
اره ما بمیریم هم نمیای خبر بگیری
بعد طبق مهمول گفته بود مادرت اعصاب نداره
دست خودش نیس ازین حرفا
ب شوهرم گفته ا بود زنگ بزن حالشو بپرس
شوهر منم زنگ زده بوده احوالپرسی کرده اونم گفته بیا زردالو و میوه چیدم ببر اونم گفته نمیتونم فعلا سرم شلوغه
کلا هر سری همینه
هربار ک مشکلی پیش میاره با ضعف اعصاب و دست خودش نیس سر و تهشو هم میارن
منم گفتم خوبه دیگ با یه سطل گوجه سبز و زرد الو میخاد ماسمال کنه
دیگ منم ب شوهرم گفتم من پشت موضع خودم هستم همون سال ب سال بسشه
اصلا از چشمم افتادن....
اره بنظرم نباید بزارم بچه رو ببره مرسی عزیزم