من از بچگی تا ۱۵ سالگی همش توی بحث و دعوا های خونه بودم،قهر کردنای پدر مادر،کتک خوردنای وحشتناک که بدنم کبود میشد،تحقیر مقایسه و خیلی از این کارای مزخرف
از همون کلاس پنجم کم کم افسردگی گرفتم همون سن دارو مصرف میکردم،فقط و فقط افسردگی داشتما به خاطر اتفاقات زندگیم و اظطراب شدید ولی تا چیزی میشد بابام میگفت تو بیش فعالی داری تو مشکل اعصاب حاد داری انقدر این تکرار میشد که یه روز ۲ ساعت تمام هی تحقیرم میکرد داشتم آب میخوردم ایستاده تکیه دادم به اپن بهم فشار اومد لیوانو کوبیدم وسط سفره و لیوان هزار تیکه شد و اون روز حتی ااز پدربزرگمم که فکر میکردم با بابام فرق داره کتک خوردم فقط چون فشار روحی روم بود شدید و اون روز همشون میگفتن این مشکل روانی داره برین نامه بگیرین تيمارستان بستری بشه خلاصه خیلی اعصابم خورد شد فقط تنها کسی که پشتم بود و میدونست چی میکشم مادربزرگم بود که پا به پام گریه میکرد قضیه برای ۳ ماه پیشه 💔
داداشم ۱۱ سالشه و زمانی که همه چیز رو میفهمید به خاطر اون بحث و دعوا نداشتن و امروز میگفت من یه وسیله ۳۰ میلیونی میخوام وقتی گفتم یکم کوتاه بیا با کلی قربون صدقه گفت تو دیگه چی میگه روانی ما میخواستیم بستریت کنیم
دوست دارم بمیرم حالم خیلیییی بده🫠