دیگه بریده بودم ازش ، از کنکاش از فحشا از تهمتا نمیدونم چی شد که امروز بعد ازظهر خسته شدم از تهمتای زشتش و ،قاطی کردم و زدم اومدم میدونم بچها بدون من سختشونه اما چکار میکردم مایع عذاب روم و جسمم بود
تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤