سلام من کاملا سنتی ازدواج کردم مادرشوهرم از همون اول تو زندگیمون دخالت میکرد به طوری که جشن عثدمون که من گرفته بودم همه شاباشو و هدیه عارو جمع کرد گذاشت تو کیفش و به روی خودش نیاورد. دو هفتهربعد از عروسی گفت بجنب دیگه درخت بی بارو باید برید و به عمه شوهرم جلوی خودم گفت وای اگه دختره نازا باشه آبرومون میره... یک ماه بعد من باردار شدم سر جنسیت بچه و انتخاب بینارستان و ... کلی داستان درست کرد و گریه منو بارها درِورد و خیلی چیزای دیگه.... شوهرمم کماکان بچه ننس و فکر میکنه من نمیدونم ولی همه مسائل زندگی رو با خانوادش مطرح میکنه و اونا بهش خط میدن خودشم تو خونه داد و بیداد میکنه و چیز پرت میکنه و وقتی میگم اینکارو نکن زندگی با لحبازی پیش نمیره میگه پیش نره مثلا بکنم میخوای چیکار کنی؟ بارها این حرفو زده. دلسرد شدم از زندگی. پسر شش ماهه دارم. مشاوره برو هم نیست شما بودین چیکار میکردین؟
وایییی من جای تو بودم ببخشیدا چند تا قرص برنج میخوردم..ببخشیدا چقدر مادر شوهر بی....
قهر منزل پدر
نميدونم
خودمم شرايطم نسبتا مشابهه
شوهرت چه خوبی هایی داره ؟
مادر شوهرتو که نمیشه درست کنی..شوهرت هم یا باسیاست یا رفتن پیش مشاوره درست میشه..خواهرم بمیرم الهی خیلی سخته خدا صبرت بده
راهت سخته
باید صبور باشیو اعتماد شوهرتو به خودتو عقایدت جلب کنی،خیلی زمان میبره،ولی ارزششو داره
محبت کن،سکوت کن،گذشت کن
خودتو بش ثابت کن
طلاق میگرفتم اعصاب داری با این شوهر و ننش😐
اگه خوبیهای شوهرت به بدیهاش میچربه تلاش کن که تو گذر زمان احتمال بهتر شدنش زیاده
جواب دوستان ما رو کشته
روش ت رو عوض كن
كارهاي خونه رو نكن
اون چيز پرت ميكنه تو ام بكن
مثل خودش شو
خودت برو پیش یک زوج درمانگر و ببین چه راهکاری میده
بلافاصله بعد از عروسی بچه دار شدن صحیح نیست حداقل یکسال باید زیر یک سقف زندگی کرد و طرف رو خوب شناخت
حالا دیگه پای یک بچه و اینده اش در میونه باید در تصمیم گیری محتاط بود
تو چرا گوش کردی زود حامله شدی
