سلام تاپیک قبلی کامل توضیح دادم
در رابطه صرفا میخوام بدونم باید چیکار کنم طبق تجربه من طبق راهنمایی های یه سری دوستان و خانمای سایت/ صحبتم با یه مشاور و مشورت با پدر مادرم به همسرم گفتم کارمو دوست دارم و بیخیالش نمیشم
اونم گفت به خاطر حالت نرمال گرفتن زندگیمون گفته و نگفته من نرم سرکار / گفت که من گفتم بیای پیش خودم کار کنی
من گفتم مشکلت با کارفرمام چیه
حرفای قبلشو تحویلم داد و وقتی من واسش در مورد کارفرمام توضیح دادم و خواستم بهش بفهمونم چطور شخصیه و چقدر آدم خوبیه
برگشت دعوا راه انداخت که چرا داری از اون دفاع می کنی و اون فلانه و هیزه و ...
حالا این مابین از دهنش پرید که این خط اتصال تو و نامزد سابقته و من یه لحظه موندم چون اخرین بار بهش گفته بودم اجازه نداری اسمشو بیاری
من بهش گفتم بیا بریم پیش روانشناس که داد و بیداد راه انداخت گفت مگه من روانیم که برم پیش روانشناس
منم گفت این رفتارات رفتار ادم سالم نیست که برگشت گفت اون که سالم بود اونو چرا بدبخت کردی(نامزد سابقم)
بعد بحثم سر اینکه تو قول دادی اسمشو نیاری تا منم اسم نامزدتو نیارم شد و برگشت گفت که اجازه اینکه تو بری سرکار دست منه و میتونم از حق قانونیم استفاده کنم تا تو بشینی خونه / یکاری نکن که این کارو کنم
پیش من نمیای نیا(بهتر هم گفت) با هرکسی دلت میخواد کار کن اما این کارفرمات نه این استاد اون مرتیکه اس
تو هنوز به اون فکر میکنی و .....
در نهایت وقتی گفتم داری کاری میکنی که به جدایی فکر کنم برگشت گفت فکر میکنی من فکر نمی کنم ؟ تو ادمی نبودی که من فکر می کردم ! اما به اندازه کافی طرف تو در اومدم جلو پدر و مادر خونده ام که نخوام همچین کاری کنم منم گفتم تو هیچ وقت طرف من در نیومدی هیچکدوم از اعضای خانواده تو از وجود من تو زندگیت خبر ندارن که هر روز یکیو میبندن بهت در نهایت گفت اگه اون پیرزن نمی مرد الان با مراسم ازدواج کرده بودیم ببینم اون موقع بهونت چی بود الانم ناراحت نباش نهایت یه هفته دیگه به همه میگم
و رفت ... نمیدونم کجامن دیگه دلم نمیخواد به خانواده هامون بگیم حداقل الان اگه تاحالا میخواستم الان نمیخوام
دیگه مطمئن نیستم بتونم باهاش زندگی کنم
چیکار کنم؟ من با کارفرما قرار داد دارم چطوری فسخش کنم؟ اصلا به چه دلیلی؟دارم روانی میشم از دست بهونه هاش ...