2777
2789
عنوان

هفته ای دو سه بار شام بیرون طبیعیه

| مشاهده متن کامل بحث + 2084 بازدید | 112 پست
شوهرت وضعش خوبه بزار یه باغچه ای چیزی بخره یا یه ماشین برا خودت بگیر پول تو جیب این رستورانی ها نریز ...

عزبزم عادت کردیم به این سبک هفته ای چند بار بیرون غذا بخوریم ماشینم بخره سبک من تغییر نمیکنه چون تنبلم 

من یه زن خیلی خوشبختم تو روزهای خوب زندگیم هستم ولی منتظرخوشبختی بیشتر و روزهای بهترم.......

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

گلم منظورمه یه چیزی میگی مثلا اره داداش حق داری یا این چه زنی بود نصیبت شد و از این حرفا باعث میشه گ ...

خب طبیعیه من یه چیزی میگم که..مگه میشه این درد ها رو شنید وچیزی نگفت؟ گوشه ذهنش بمونه منظورتون اینه که بهش میگه؟

اره خوب استارتر پول داداشم کم میاد از بقیه قرض میکنه

این دیکه خیلی عجیب بود قرض کنه پول غذای بیرون بده 😐

من یه زن خیلی خوشبختم تو روزهای خوب زندگیم هستم ولی منتظرخوشبختی بیشتر و روزهای بهترم.......

بهترین روش و یکی از دوستان گفت همون اول ی بخش از پولو بده طلا

وقتی نداشته باشه زنش مجبور میشه غذا بپزه

یا قرعه کشی خونگی ورداره آخرش جمع شد طلا بگیره

طلا هم همیشه پوله زنشم خوشحال میشه شوهره واسش طلا میخره

درنهایت میتونن با همونا ماشین عوض کنن پس اندازه

خیر ببینی شما فهمیدی مشکل چیه همه به من گفتن دخالت نکن آره داداشم مهربونه اختیار دست خانومشه به همین ...

ببین اگه به حرف تو گوش میده بهش بفهمون که برای آینده اش و پیری باید پول جمع کنه کاری بکنه وگرنه خدایی نکرده اگه همین زنه هم آدم درستی نباشه هر چی داره میخوره میپوشه تموم میشه آخرش هم تنهاش میذاره ، بگو به فکر بعدا باش که محتاج کسی نشی سر پیری 

دایی من حرف مادر و خواهرش رو گوش نکرد همیشه گفت شماها بدین زن من خوبه حالا به ذات زنش پی برده ولی دیگه دیره ، بخدا مادربزرگ من میرفت واسه این عروس خیلی ببخشید ک ون بچه می‌شست،  باغچه میکاشت حیاط جارو می‌کرد مامانمو هم می‌برد با خودش براش همه کار میکردن ، آخرش وقتی اون محصولات باغچه می‌رسید زنداییم یه دعوا راه مینداخت نمیذاشت برن که مبادا از دست رنج خودشون یه میوه ای سبزی ای بردارن ، مادربزرگم برا این اینکارا رو می‌کرد که هم چون زنداییم بلد نبود کار کنه هم چون فامیل خودش بود میگفت در و همسایه چی میگن ولی در واقع همه این کار نکردن ها سیاست خود زنه بود که از اول هیچ کاری نکنه و دست به سیاه و سفید نزنه هم ذاتش بد بود هم به حرف دوست و دشمن گوش می‌کرد و زندگی خودش رو از هم پاشوند دارایی و زمینش رو از دست داد تلاش نکرد حالا هم هیچی نداره 

زندگی فقط خوردن و پوشیدن نیست آدم باید به فکر بچه هاش هم باشه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز