واسه یه چایی خور دمای هوا مسخرهترین چیز واسه سنجش چایی خوردن یا نخوردنشه، بابا تو اصلا بگو هوا 60درجه اس باید چایی باشه که آدم بخوره حال داشته باشه بلند شه کولرو روشن کنه یا ن؟؟بابام حالش خوبه میگه برو یه لیوان چای بریز الان میچسبه،مشکل پیش میاد میگه یه چای بریز ببینیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، هیچ اتفاقی نیفتاده میگه دخترم سرپایی یه چای بریز، داره چای میخوره میگه حواستون به سماور باشه ابش خشک نشه، چاییش تموم میشه میگه اخیش چه چسبید یکی دیگم بریز 😩😩😩😩رها کن پدر من . یکی بیاد خونه ما خل میشه،صبحانه میخوریم چای میدیم بعدش،قبل ناهار چای میدیم،بعد ناهار چای میدیم،عصر چای میدیم،قبل شام چای میدیم،بعد شام چای میدیم،یکی هم قبل خواب میدیم مهمون حال کنه😁😁😁نصف شبم بیدار میشن برن دسشویی تو راه بابام از چاییی ک داره میخوره بهشون تعارف میکنه😎😅😁😁😁لنتی ترین و خطرناکترین نوع اعتیاد، اعتیاد به چاییه اینجوری که الان داریم از گرما کباب میشیم ولی لیوان چایی دستمونه🤩
همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏