2777
2789
عنوان

جدایی از نامزد

197 بازدید | 13 پست

قبل گرفتن نامزدیمونم تموم کردیم بچها :) 

ولم کرد رفت و منو با این احساس ک هیچوقت دوست داشته نشدم تنها گذاشت 

دلم خیلی براش تنگ شده ولی نمیتونم غرورمو زیر پا بزارم گفت که حرفش همینه و من خیلی اذیتش کردم این مدت 

بچها بنظرتون اگه برم تراپی مشکلمو حل کنم دوباره برمیگرده پیشم؟:)

نه دیگه خودتو کوچیک نکن
از بزرگترا راهنمایی بگیرین 

 خواستار تمام کردن ؛ اما محکوم به ماندن ...                                                                                                          چنل تلگرامم : @espre_so

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو باز قبل گرفتن نامزدی تموم شدی زیاد وابستگی شکل نگرفته من توی دوره عقدمم بودم جهزیه کاااامل خونه درست کردت بود مو به مو به سلیقه خودم همش پیش هم بودیم نگم اصلا چند روز مونده بود به عروسی گفت مناسب نیستیم و من فقط میگفتم چرا تا الان صبر کردی چرا الان باید اینو بگی من مثل تو فقط نبودم خودمم رها کردم بعدا پشیمون شد ولی اونجا من که نخواستم :/

تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد.   ‌‌‌‌                   فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم

تو باز قبل گرفتن نامزدی تموم شدی زیاد وابستگی شکل نگرفته من توی دوره عقدمم بودم جهزیه کاااامل خونه د ...

پشیمون شد ؟چن سالت بود 

لطفا امضام رو بخونید !!!!!!!!!!خب هر کاربری اخلاق خاص خودش رو داره به شخصه آدمی هستم که اصلا خوشم نمیاد وقتی بحث جدیه اون وسط چن تا کاربر بیان مسخره بازی دربیارن و به طنز ببندن همه چیز رو!فک کنم خودتون قبول داشته باشید تو هرموقعیتی نباید هر رفتاری کرد!اگه میدونید که اوکی اگه نمیدونید دیر نیست برا دونستنش🙂!من اینجا بیشتر برای راهنمایی شدن میام!دوست دارم کاربر ها تو تاپیک هام نظرات ارزشمندی بدن که بعد ها برای بقیه هم مفید باشه(نه این که حرف های بی اساس و نسنجیده و صرفا برا تفریح و شوخی بزنن)....لطفا تو تاپیکم سوالات سطحی و پیش پا افتاده نپرسید

این برا منم پیش اومد یه مدت پیش

حدود ۲ الی ۳ ماه طول کشید تا بتونم فراموشش کنم و الان که گذشته خداروشکر میکنم نه نامزد نکردیم ( یه هفته قبل عقد به هم خورد ) من توی شرایطی رفتم که امید به زندگیم زیر صفر شد!! 

الانم نمیگم خوب شدم اما دیگه دوست ندارم ازدواج کنم 

میگذره و تو با گذر زمان خوشحال هم میشی که رفت و نشد...

تو باز قبل گرفتن نامزدی تموم شدی زیاد وابستگی شکل نگرفته من توی دوره عقدمم بودم جهزیه کاااامل خونه د ...

وای بمیرم برات چقدر سخت بوده 

منم اینکه تا اینجا پیش رفتیم با همو پشیمونم همه جای شهر خاطره هست ازش

این برا منم پیش اومد یه مدت پیشحدود ۲ الی ۳ ماه طول کشید تا بتونم فراموشش کنم و الان که گذشته خداروش ...

ای وای چقدر گناه داریم هممون 

خیلی دلم تنگ میشه براش ولی میدونم نبودش برام بهتره و قسمت این بودت به سرنوشت اعتقاد دارم یکی بره بهترش میاد 

ای وای چقدر گناه داریم هممون خیلی دلم تنگ میشه براش ولی میدونم نبودش برام بهتره و قسمت این بودت به س ...

افرین دقیقا

ادم تو اون لحظه فکر میکنه بدترین اتفاق ممکن بوده. اما شاید یه جایی یه زمانی بفهمی چقدر خوب شد که خدا یه چیزایی رو ازمون گرفت تا بهترشو بده

امیدوارم هرکی اینو تجربه کرده یکی بهتر بیاد تو زندگیش و جوری خوشبختش کنه که هیچوقت فکرشو نمیکرده🥺

پشیمون شد ؟چن سالت بود

کلا معتقد بودن دختر باید زود ازدواج کنه من ۱۶ سالگیم معرفی کردن گفتن نه خانوادم دیپلمم رو که گرفته بودم تازه دوباره اومدن پشیمون نشد زود جا زد از هزینه ها ترسید انگار خسته شده بود :/

منم درسمو ادامه دادم کار کردم شوهرم به جهنم عجله ای نیست که :)

تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد.   ‌‌‌‌                   فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم

وای بمیرم برات چقدر سخت بوده منم اینکه تا اینجا پیش رفتیم با همو پشیمونم همه جای شهر خاطره هست ازش

ببین اینجوری رفتار نکن که وااایی اره من نمیتونم فقط جدی نگیر جوری که کاملا از چشمش افتادی کسی که قرار باشه بره میره قربونت موفق باشی:)

تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد.   ‌‌‌‌                   فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792