من ده سالی بود که تو یه سیستم خصوصی مشغول به کار بودم، با حقوقی که دو تومن از اداره کار بیشتر بود.
خیلی خیلی خیلی زیاد عاشق کارم بودم، بخش فنی مهندسی برق بودم.
جز کارمنداری خیلی خوب اون مجموعه بودم ولی شرایط کاری سخت بود، مرخصی گرفتن خیلی وقتا غیرممکن بود، استرس و مسئولیت کارم خیلی زیاد بود و این استرس بارها به نوزادم منتقل میشد، رئیس شرکت خیلی بی ادب و بد دهن بود، تا روز زایمانم سرکار بودم، چهل روز بعد زایمان سرکار رفتم، چندین بار باعث ارتقای مجموعه شدم، ولی نه از نظر مالی حقوقمو زیاد میکردن و نه حتی قدرشناس بودن چون تو شهر ما اوضاع بازار کار خیلی خرابه
همسرم مشکل مالی نداره ولی من بزرگترین ترسم بیکاری بود، من به بزرگترین ترسم غلبه کردم, خیلی خیلی ناراحتم... خدا خودش کمکم کنه.