۴۰روز از خیانت شوهرم میگذره .حتی یکساعت هم نشده که از فکر این قضیه بیرون بیام .هیچ حرفی و هیچکاری حالمو خوب نمیکنه.روزا دلم میخواد بخوابم و شبا بیدارم.این بدترین دردی بود که تو عمرم تجربه کردم.نه دلم میخواد پیشم باشه نه ازم دور باشه.فک میکنم حتی مرگش هم اینقد منو بهم نمیریخت.انگار زندگیم یه حبابه که هر لحظه ممکنه بترکه.ازش بیزارم چطور تونست این دردو به جونم بندازه.