دو سال پیش دخترم که یک سالش بود یک شب بیمارستان بستری بود
دختر نه ساله ای هم کنار دختر من بود....یک لحظه دیدم مامان اون دختر روم کرده روی دست دخترم....
یهو برگشت گفت ببین کن همیشه ناخن کاشت میکنم چون کاشت کنم تا رسیدن به خون ناخن هامو با دندون میجووم و کل انگشت هام مدام خون میاد...گفت وقتی هم ناخن های خودم تموم میشد ناخن های. دو تا دخترم رو میجویدم....الان هم دیدم ناخن دختر شما کمی بلنده🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄وحشت کردم سریع زنگ زدم به همسرم که پایین بود گفتم فین گیر که گرفتی یک ناخن گیرم برام بخر...دیگه اورد سریع نشستم ناخن دخترم رو گرفتم🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴